|آندرومدا|



 یادش بخیر یه روزایی من هلاک محرما و ماه رمضونا بودم. از 8 سالگی التماس میکردم به مامانم بذاره روزه بگیرم. معده روده م می پیچید به هم ها ولی هیچی حس نمیکردم چنان با عشق میگرفتم پرای همه میشکست. اصن حاجی نماز میخوندم یادش بخیر :| مسجد میرفتم حتی هرررر شب ماه رمضونا و شعبان و اینا. اینا بخاطر محل زندگیمون بود شاید. جامون که عوض شد رسما از این رو به این رو شدم. نمازم که شصت تا درمیون شده و از پارسال ماه رمضون دیگه نخوندم. روزه ام که از پارسال به بهونه معده درد و امتحان و سحری نمیتونم بخورم و فلان پیچوندم و حالا شما با یه کافر طرفین :|

 یه مدتیم هس که دیگه کلا با خدا حال نمیکنم اصن دیگه دوسش ندارم. چون خیلی آدما رو بدبخت میکنه جدی میگم. درد کشیدن شوخی نیست که می شینه نگاه میکنه فقط. خب آفریدی فقط افریدی همین؟ بقیه ش کشک؟ 

 اقا من پدرم در اومده و امروز دیدم فقط رو دو تا امتحان خط زدم و امروز سومیشم خط زدم و این همه ترکیدم و فقط سه تا امتحام دادم؟ خب چیرااا؟ 

 اقا حاجی گوش کن چی میگم من امروز ساعت 6 مامانم بیدارم کرد در حالیکه شبش خوابم نمیبرد و ساعت 3 به ضرب و زور قرص کتوتیفن خوابیدم :| پا شدم هندسه خوندم تا 1 امتحان هندسه دادم تا لود شم شد 2. میدترم زبان داشتممممم :| فک کن رفتم زبان خوندم بعدم رفتم کلاس. 

 تو راه که سوار اتوبوس شدم موقع پیاده شدن دیدم راننده هه صدام میکنه. شانس اوردم اهنگو قطع کردم وگرنه نمی شنیدم و بیشتر ابروریزی میشد حالا فک میکرد م :| صدام کرد گفتم بله. گفت چقد دادی. گفتم هزار. گفت پونصد نداشتی؟ گفتم نه. از تو یه کیفم زیر نگاه خیره همه ادمای تو خیابون که نمیدونم چرا انگار جن دیده بودن :| بهش هزاری دادم گفتم پونصدی ندارم بقیشم مال خودتون. بعد یه لبخند کریهی زد یه پونصدی داد بهم گفت نه عزیزم چرا بقیش مال من؟ قیافه من اون وسط :| قیافه ملت :|| یه من تا ناف ینی سیبیل داشتا برگشته به من میگه عزیزم :| عزیزم عزیزته خب عزیزم :||

 سر میدترمم داشتم به دوستم میرسوندم تند تند عربده میکشیدم سه میشه بی و فلان و اینا یهو مدیر اموزشگاه اومد تو :| پرای همه مون شیکس خلاصه.

 پس فردا امتحان دینی دارم :| 12 درسه من 1.5 درس خوندم. زیبا نیست؟

 قرار بود پست غمگینی بشه چون قبلش بخاطر پاره ای از مسائل (با داداشم دعوام شد سر اینکه تو اتاق عربده میکشه نمیذاره من یه کلمه بفهمم دینی کوفتیو. بعد با زور مامانم رفت بیرون حالا خودم مث خرا نشسته بودم گریه میکردم که اره من خسته شدم و فلان و خدا بیا جمع کن این مسخره بازیا ک ساختیو) به شدت داغون بودم. 

 سرم خیلی درد میکنه خیلی خوابم میاد و یه عالمه گریه دارم ولی تا این یه صفحه رو نخونم حق ندارم پا شم از رو میز؛ ینی صندلی میز.

      غلط داره متنم یا ادبیاتش میلتون نیست همینه که هستا میدونستید؟ مدلمه جدا :| شایدم مدلم شده ولی به هرحال کلا اینجوریم :)


 چجوری میشه نوشت و نوشت و نوشت و انقد نوشت تا مرد؟ الان دقیقا خواستار یه چنین موقعیتیم. همونجوری که وقتی زنگ می خوره و مث وحشیا داریم کیفمونو میذاریم رو دوشمونو میدویم بیرون و اون وسط ایکس به ایگرگ میگه "بِکَّن بریم" و ضعف میریم از خنده. دلم می خواد بِکَّنَم برم؛ نمی دونم اونجا مرز داره یا نه. ولی می دونم هرجاییه جز اینجایی که من هستم. 

 خب می دونی از یه جایی به بعد دیگه نسبت به مقدساتتم بی تفاوت میشی. اونجا اصن جای خطرناکی نیستا. هس؟

جای خطرناکی نیس دیگه حرف نزنین. چون هنوز میشه دلخوش بود و خندید. هنوزم نی نیا منو شاد میکنن. پس هنوز خیلی خطرناک نشدم.

  زانوهام جدیدا خالی میشه تا می خوره، عوارض پله هاست. یه روز وسط پله ها جون میدم میدونم. 

  اقا ماکارونی همزمان با ته دیگ و ماست مائده بهشتی اَست صوبتم نباهاس باشه تامام. 

 ببخشیدا ولی من هزار بار وبلاگ پاک کردم چرا؟ چون اعصاب کامنت خوندن و نصیحت شنوی از دیگرانو ندارم. پس لطفا از هرگونه ری اکشن کامنت گونه توام با لبخند ژد اینجوری :)) بپرهیزید که به شدت آلرژی دارم. 

  عمر اینجا عم معلوم نیس چقده. بستگی داره به خودم. به حالم. به اعصابم. چقدر از کلمه اعصاب بدم میاد و چقدم استفادش میکنم حواستون هس؟

 تو "اوج" غمش سر خم کرد گفت بیا پیشم بشین تنها نشین. 

  با داداشم حرف نمیزدم یه هفته. امروز خودمو زدم به اون راه و عادی شدیم باهم. واقعا سخت نبودا یه هفته حرف نزدن باهاش؛ فقط شریک خنده نداشتم و شریک پرتقال. 

 دیگه هیچوقت تو خونه پفک نمی خورم.


دیروز بعد مدتها رفتم تجریش. قبلش مامانم کلی سرم جیغ زد که آره تو همه چ داری و قرار نیست برات چیزی بخرم. منم مظلومانه سر ت دادم. رفتیم. قرار نبود چیزی بخره و برام گوشواره خرید :| خودم هنوز تو شوکم :|| 

بعد برگشتنی دوستمو دیدم، تو تاکسی بودم شروع کردم به جیغ و هوار که مثلا واییی ماااامااان دوستمممم. برگشت گفت خبالا مگه برد پیته حالا؟ :| پرای همه شکست تو تاکسی.

دعا کنین مامانم راضی شه برم مدرسه عمه م :| 



 امروز 6 پا شدم و جای تعجبه که اصن خوابم نمیومد و تا 10 دینی خوندم البته یه ساعتم این وسط رمان خوندم باورتون میشه انقد احمقم صب پاشم چنین حرکت بزنم؟ :| و این درحالی بود که من امتحان میانترم دینیم مصادف شده بود با ختم مامان دوستم و هییییییچی بارم نبود :| پر از خالی بودم ینیا.

 راجع به امتحانا هم بیاید کلا حرف نزنیم :| ماها اگه نباشیم شما بیستا که به چشم نمیاین :| اره خلاصه

 دیگه اینکه؟ میدترم 93 شدم :| 

 دیگه؟ خیلی خوابم میاد خیلی خیلی زیاد.

 میدونین چیه؟ طبق معمول این تعطیلات سه شنبه تا جمعه رو همه خونوادم میخوان برن شمال و من قراره برم خونه مامان بزرگم اینا و برای امتحان حسابان بخونم. جزوه حسابانمون میدونین چند صفحه ست؟ فک میکنم برسه به 400! و این در حالیه که من حسابان میانترم که از حد و پیوستگی امتحان گرفته بوده حدس بزنید چند شدم؟ 14.5 :| 

 من نمی فهمم!! چرا با خود کراشم اصلا تفاهم ندارم و یه تفاهم بی نظیری رو با داداشش دارم. لنتی حتی تایم رفت و امدمونم یکیه :))


 خاردار ِ اعظم در بحبوحه (wow) امتحانای خرداد فاینال داره!

فردا امتحان زبان مدرسه دارم و فاینال. پسفردا زمین شناسی. از زمین بیزارم! کم مونده بود با حرفام به معلمش وادارش کنم بندازتم بیرون. والا! خب چتون می شد یه روز وقت میدادین واسه زمین کوفتی؟ تجربیا دو روز و نیم فورجه دارن اون وقت ما نصف روز. خب فاینالو کجام بذارم؟ الان از سر مجبوری دارم زمین میخونم :| 

 امتحان آمارم بد دادم بخاطر حفظیای لعنتی.

 عاشق آهنگ شیدایی بابک جهانبخش شدم. مهراد جم هم بد نمی خونه

 زنگ زدم یه مدرسه شرایط ثبت نامو پرسیدم، میگه باید تشریف بیارین (با اون صدای مزخرف پر عشوه معروف اوووووف دلبر جذاب لعنتیه اخه فک میکنه -___-) منم گفتم خانوم من اگه حال داشتم زیر کولر با موبایل رو تخت زنگ نمی زدم. قبل از اینکه صدای شکستن پشماش رو بشنوم زارت قطع کردم.


سر امتحان دینی (که کاملا پی پی بارم بود) سوال اولو دیدم و پرام شکست؛ به دوستم میگم چیه سوال اول؟ منم هیجان زده که میشم نمیشنوم کلا :| 

هی میگه "سنجشمه" 

میگم چی؟ 

میگه سنجشمه

میگم چی؟

میگه سنجشمه لعنتی سنجشمه

امتحانو که دادم از پله ها که  اومدم پایین یکی خوابوند پس کله م گفت اسکل نوشتی "سرچشمه" رو؟ 

#یک_روز_معمولی_از_زندگی_یک_ناشنوا:|


~دیروز تو یه سگ گرمایی پا شدیم مث این اسکلا رفتیم لواسون :| سیم aux عم خراب بود با کوچکترین حرکتی اهنگ قطع میشد. بعد فک کنین جاده لواسون هم از نظر پیچ پیچ با جاده هراز و جاده چالوس برابری میکنه :| منم با شصتم سیمو گرفته بودم جیغ می کشیدم :| 

~چقد خوشحالم که مدرسه نمیرم :)

~یه اهنگ پیدا کردم خیلی قشنگه اسمش پاچ لیلیه. پارچ نه ها، پاچه هم نه، پاچ :|

~بنظرتون برم باشگاه این سه ماهو؟ 

~دیروز که رفته بودیم بیرون یه نی نی اومد کنارم :)) کلی ادا اطوار و چشمک و ت ت و خلاصه کلی فعالیت کردم براش، یه لحظه رومو برگردونم بهش خیار بدم برگشتم دیدم نیست:| بهش برخورد فک کنم ولی خو ما فقط گوجه خیار داشتیم :|


راستش الان چشمم می سوزه از اشک دلیلش چیه نمیدونم. شاید یه بی عرضگی. ناتوانی. چمیدونم. حسرت به کسایی که فردا کنکور میدن و خلاص میشن و من هنوز هیییییچم. نه هیچی بارمه نه میخوام باشه نه میتونم. عقبتر از همه ام داغونتر از همه ام بیخودتر از همه ام و خسته ام از این خستگی ها که تموم نمیشن. از این اشکا که یه روز بالاخره غرقم میکنن و حالم بهم میخوره از هرچی که انتخابش نکردم.



1.خب میدونین من شکست عشقیامم مسخرس. یه عکس یارو رو تو اینستا میبینم، کسی که پشتش وایساده رم میبینم مثل دیوونه ها میزنم زیر گریه. بعد میرم تلگرام با صبا کلی می خندم و همه چی یادم میره. خوبه دیگه اینجوری. فراموشی اینجوری قشنگه.

2.دیوونه شدم! یه کم دارم درس میخونم این روزا چون حالم بده! حالم که بد میشه درس میخونم چون بلد نیستم هیچی رو و یه بهونه موجه برای گریه کردن پیدا میکنم. موقع خوندن، جمله ها مغزمو میجون! قول دادم اون تایما چون وسط درسه سمت گوشی نرم، مثل زنجیریا دفترچمو وا میکنم توش تند تند می نویسم. از همه چی. حتی مینویسم پلکم میپره. می‌نویسم چشمام یهو یه لحظه ناخوداگاه بسته میشه. رنج های انفرادیمو مینویسم. شما ننویسید. مث من میشید.

3.یه چیزی بگم؟ تو اون دفترچه هه از اخر به اول می نویسم. من کلا همه چیو از آخر به اول خوب می نویسم.

4.شبتون پر از عشق.


+ این زن حامله ها هستن ویار میکنن؟ در همون حد دیشب هوس پیتزا کردم :| رفتیم خوردیم، داداشم مسموم شده از دیشب تا حالا گلاب به روتون. 

+ امروز تو تاکسی داشتم بستنی قیفی میخوردم. رسید تهش، اون قسمتا که خطری میشه و از زیرش می چکه :| ترسیدم گند بزنم به ماشینه، یه جوری خوردم چنان صدای بدی داد که اصن مردم از خنده :)))))) نمیدونم چرا خجالت نکشیدم فقط سرمو بردم زیر هرهرکرکر خندیدم :))) صداش اینجوری بود: "پُرت" :|||

+ امروز رفتم مدرسه. ذره ای دلم تنگ نشده که هیچ، قطره قطره هم به نفرتم داره افزوده میشه :)) 


1. این متنو یه جا دیدم : "کسی که بخواد رو مخ باشه موز خوردنشم صدا خیار میده." و به این نتیجه رسیدم که چقد رو مخ داداشمم :|

2. چقد امروز گرم بود.

3. تو خیابون بودم، خیابونای سمت ما خیلی خلوتن و مخصوصا تو ساعتی که من میرم کلاس خیلی دیگه هیچکی نیست :| غرررق گوشی بودم و یه دفعه حس کردم سمت چپ سرم رفت کلا :| و همزمان صدای آهن اومد. خلاصه که کله من بود که زارت خورده بود به این تابلو آهنیا که اسم کوچه موچه رو می نویسن. بعد یه لحظه برگشتم ببینم کسی دید یا نه دیدم یه آقاهه نهایتا یه سال بزرگتر از خودم درحالیکه داره خودشو میکشه که نخنده از کنارم رد شد :| داشتم از خنده می مردم خودم واقعا داشتم می مردم بعد خیلی طبیعی دوباره کلمو کردم تو گوشی :)) 

4. یه حس گندیه از شنبه مدرسه رفتن.

5. بزودی میرم دندونپزشکی و شروع میشن باز شبایی که تا صبح کلی گریه میکنم از ترس :|

6. رسماً دو روز هیچی نخوردم. کل خانواده درگیر ویروس شدیم :))

7. داداش دوستم خیلی کوچولوعه بعد میگه میخوام چهارتا بچه بیارم دوتا دختر دوتا پسر. فرشته و آتنا. مصطفی و مجتبی :| 

8. از فردا روز چهارم درس خوندنو از سر می گیرم. جمع سه روزم میدونین چقد شد؟ 10 ساعت :|| خیلی عالیه ینی :||


1. جدی ترین فوبیای من فوبیای دندون پزشک و دندون پزشکیه :| و الان که دندونم عفونت کرده و می ترسم برم دندونپزشکی و روز به روز عفونت شدید تر میشه قیافه ی پشم ریخته م دیدنیه :))

دندونم اینجوریه نمی تونم پفیلا بخورم :(

2. آقا مشاور مدرسه برنامه داده روزی 8 ساعت درس بخونیم خب؟ بعد من سه روز درس خوندم، جمع سه روزم شد 10 ساعت :| زیبا نیست؟ :))

آقا ولی سعی می کنم فردا رو به 6 ساعت برسونم. به جون خودم نمی تونم 8 ساعت! نهایت کششم 6 ساعته جون آندرومدا

3. رفتارام داره بهتر نمیشه تو وبلاگ؟ قبلا خیلی بد حرف می زدم ببخشید. دست خودم نبود.

باز گفتم "داره نمیشه". یه بار گفتم "توی بیرون"

4. نی نی فامیلمون به دنیا اومد. مامانم 5 بار تا حالا بهشون زنگ زده تبریک گفته بعد هر 5 بار یادش رفته بپرسه اسمش چیه :| خسته نباشی دلاور.

5. این آقاهه، رستاک، اهنگ بهترین حال جهانو بیش از حد م نخونده؟ خونده بنظرم. 



1. باورتون میشه مامانم روز اولی خواب موند؟ :| و من با پرای ریخته رفتم مدرسه؟ :| و تا دو زنگ لود نشدم؟ :|

2. اقا چقد امروز گیسای داداشمو کشیدم :) و گیسای خودمو بیشتر :)

3. امروز داشتم میرفتم از در کلاس بیرون، یهو دیدم با حجم عظیمی از بغل روبرو شدم. یه بغل بودا ولی یه بغلِ زیاد بود. دوست دوران راهنماییم اومده سال اخر پیش ما :) (جا قحط بود دقیقا :| ) اما خب خوبه. یه ذره میخندیم. 

4. انققققققد کهههه گرمههههه خدااااا میدددددوووونههههه کووووللللرمممم کفااااافففف نمیددهههههه ایییی خدااااا. یعنی ما تو طول کلاس هیچی نمیفهمیم از درس حس سونا بخار بهمون دست میده :| با این تفاوت که صدای ترتر کولر و پیف پیف پنکه بی مصرفو می شنویم.

5. تلگرامم وصل نمیشه اعصابم خورده :|

6. چرا اصن اومدم پستو نوشتم؟ چون میخواستم نشون بدم اقا من الان ریلکسممممم :|

7. من امروز بعد 5 روز مریضی بالاخره غذا خوردم تبریک به من به تو تبریک به همه :)

8. شبتون پر از عشق.

9. رکورد شماره ها رو نُهه، هنوز شکسته نَشُدونَمِش :|


1. امشب فهمیدم چقدر نمیدونم قدر داشته هامو. مگه یه ادم چی میخواد؟ جز اینکه بقیه به یادش باشن. حالشو بپرسن. بهش شب بخیر بگن :)) روز تولدش یادش باشن و به روی آدم لبخند بزن. نگران آدم شن. دنیا کثیفه عوضیه مزخرفه. ولی ما هرچقدم بد باشیم ذاتمون که خراب نیست؟ هست؟ من اگه یه روز بفهمم به خدا خیانت کردم همه چیو تموم می کنم. 

2. نگرانم. چون در وضعیت فعلی به طرز افتضاحی افتضاحم. ولی همیشه این شکست ها جسورم می کنن. 

3. در پی پیچوندن تیشرت داداشم امروز یه شلوار جذاب پسرونه هم خریدم :)) تبریک به من تبریک به تو تبریک به همه :)) 

4. دارم به این نتیجه می رسم که بطرز مسخره ای قد کوتاه و لاغرم. 165 قد، 53 وزن بَده؟ :(

5. امشب یکی از بهترین شبای زندگیم بود. قسمت اعظمش خنکی خیابون مورد علاقه م تو تهران :)) تهران قشنگم.

6. تا بوق سگ بیرون بودیم و "مشخامو" ننوشتم. فردا اون خانومه مسلسلشو در میاره وسط کلاس، یه گلوله حرومم میکنه و تامام.

7. نمیگم شب بخیر. امشب خیلی قشنگه اخه. نباید تموم شه. دیدین؟ ماهو میگم.

8. خیلی وقت بودم اینقد رها نبودم. اینقدر پر از خنده و ذوق :))

9. عمه م یه دونه طرح برف کشید روی گونه م :)) حس تتو بهم دست داده بود. حواسم نبود همونجوری رفتم بیرون :| شبیه معشوقه حافظ شده بودم که همه جاش خال داره :| شانس نداریم که. من نمیخوام شوعرم حافظ باشه خو. همه ش لب جوبه :))))) #باز_شیدا_شدم

 


1.میدونید دیگه من چقد تو فیزیک کند ذهنم :) (و رشته م ریاضی فیزیکه:|) امروز دیدم عهههه رسماً پهنم رو پاسخنامه و هر عددی که می بینم دندونام می ریزه :) غیرتی شدم آقا! رفتم یه کتاب گرفتم برا فیزیک. و بعد خرید کتاب باید میرفتم کلاس. شاید باورتون نشه ولی در عرض 20 دیقه از خونه رفتم کتابفروشی، از کتابفروشی رفتم کلاس :) این بنظرم تو شهر تهران باید بعنوان رکورد ثبت بشه.

نگم از اون لحظه براتون که به راننده تاکسی گفتم آقا برید بقیه رم حساب می کنم. یه نگاه جذابی بهم کردن همه :))))))) حس برد پیت اینا بهم دست داد. ولی واقعیت اینه که تمام طول راه استرس اینو داشتم که برگشتنی مجبور شم خودم برگردم :| چون با برد پیت بازیام یه سکه 100 تومنی کف کیفم می درخشید و فریاد می زد حاجی منو بنداز صندوق صدقات :|

2. بابام مدیریت کولرو سپرده به من. ولی می دونید مث "اوکی هرجور راحتی" دخترا می مونه :) 

3. امروز تصمیم گرفتیم شب بریم بیرون خیر سرمون کباب بخوریم :| شاید باورتون نشه ولی اخرش این شد که نرفتیم و موندیم خونه. و. نیمرو خوردیم :))))))))))


سلام :))

1. آقا من بی اعصابم؟ چرا همه بهم میگن اعصاب نداری؟ :| بابا دلیل خاصی نداره :| مدلم اینطوری شده :|

2. آزمون جامعو حماسه آفریدم :)) برا اولین بار تو زندگیم منفی زدم :)) تو لیست همه درسای اختصاصی احتمالا اخرین نفرم :)

3. جفت کلیه هام خرجِ کتاب تستا شده :| 

4. ترم اخر زبانه. خوشحالم چون واقعا رو مخ ترینه و واقعا بی فایده شده برام. بعد کنکور باید برم Fce بخونم تازه :|

5. حساب روزا از دستم رفته. 

6. چند کیلومتر (:|) با صندل پیاده راه رفتم. پشت پام رو استخوان پام زخم شده. عمیقا دعا میکنم که عفونت کنه، بزنه به استخوان، عفونت استخوان پام بزنه به قلبم بمیرم راحت شم. (عفونت پا بزنه به قلب؟ :| #دندونای_دکتر_حسابی_ریخت.)

7. اوایل شهریور میریم شمال جشن نامزدی :)) و من بخاطر مدرسه باید تنها برگردم :| 

8. دوستای من همه تردن کنکورو :))))) افرین چون دوستای منن ^~^ هارهارهار

9. وای امروزم جبرانی کلاس زبان دارم :| وای ینی حتی اگه یه روز به بقیه عمرم مونده باشه میرم میکشم مدیر اموزشگاهو. ایس ایس

10. فکر کنم اولین باره تو روز دارم پست میذارم :|

11. امروز تولد داریم :)))))

خادافس :))


1. دیشب ساعت دو و نیم نصف شب از خواب یهو پا شدم رفتم چراغ اتاقو روشن کردم
رفتم سر کیفم زارتی زیپشو وا کردم 
بابام بیدار بود همه خواب بودن دندوناش ریخت گفت چی شده؟؟
بعد من با این قیافه 0.o بودم. گفتم سلام. برو بیرون 
قیافه بابام :|
بعد گفتم میخوام برم مدرسه. برو بیرون
قیافه بابام :|
بعدش گفت ساعت دو و نیمه.
گفتم اره. میخوام درس بخونم. برو بیرون 
بعد بابام فهمید رد دادم، رفت
منم باز ساعتو نگاه کردم. زیپ کیفمو بستم چراغو خاموش کردم خوابیدم :))

واقعا باور نمیکنید حالم بده؟ :|

2. چه حسی داره ادم گوشیشو بذاره 5 زنگ بخوره دینی و زبان بخونه؟ ینی من خیلی بدبختم یا کم؟

3. داداشم نامزدی رو خونده نامُزدی :))

4. لاقل تا لحظه افتادنم همراهِ من باش.


1. از این پل هوایی جدیده اتوبان که دورش پلاستیک ضخیم کشیدن ادم خودشو پرت نکنه پایین متنفرم. اگه از دست خودم خسته شدم چی؟ 

2. یه غلطی کردم به آقاهه گفتم حاجی قبل امپول بی حسی به دندون صاحاب مرده م ژل بزن دردددد داااارهههه. حالا دو ساعت نشسته برا من توضیح میده ژل تاثیر نداره، بخاطر تلقین برا بچه ها میزنیم. برو بابا. لباس مدرسه تنمه ولی کند مغز نیستم که :| پارسال که یه راست بعد مدرسه میرفتم کلاس زبان کیفمو میذاشتم تو موسسه بعد میرفتم بیرون برا خودم پفیلا می خریدم :) منشیه بهم گیر داده میگه "بار اخرت باشه میری بیرون" :|||||| برو بابا. دلم می خواست بگم به تو ربطی نداره. یه چش غره تمیز رفتم براش. ازشم متنفرم. 

3. "خیلی" خوابم میاد. امروز که ساعت زنگ خورد، مطمئنم یقین دارم قبلش مرده بودم. واقعا تو این دنیا نبودم.

4. خانومه امتحان حسابان گرفت. 53 درصد زدم :| امتحان هندسه هم که فقط یه دونه درست زدم از ده تا :) زیبا نیست؟

 شیمی هم امروز اصلا نخونده بودم، تازه چون فهمیدم قراره زنگ ناهار امتحان بگیره دیگه اصلااا نخوندم چون من وقت ناهارمو به بچمم نمیدم چه برسه به شیمی :) قیافه م سر امتحان سوژه بچه ها شده :))) امتحان فیزیک خانومه رو کامل شدم (همه کامل شدن:|) ولی مطمئنم امتحان فیزیک اقاهه رو گند می زنم اقا هه هم اعصاب نداره :) ولی باید نشونش بدم من بی اعصاب تر تر تر ترم :)

5. اها تولد زهرا هم هست. مبارک زر زری من♥

6. آخ آخ midnight sun رو دیدم، خودم داغونم، فیلمه هم داغونترم کرد کلشو زار زدم :| خیلی قشنگه ببینید. یه چارلی داره کراش جدید من شده :)) کلا همه چارلیا کراش من شدن :))) علی الخصوص خواننده اهنگی که اسمش تو عنوانه :))

7. دوستم میگه وقتی بی اعصابی خیلی جذاب میشی :) جذاب لعنتی کی بودم من؟ :))

8. دلم خواب مرگ میخواد جدا :| پاشم ببینم اصحاب کهف اینا هم هستن پر مراشون ریخته کلی بخندیم :))))

9. فردا اولین جلسه اخرین ترم کلاس زبان. تموم میشه میره دیگه نه ریخت مدیره رو می بینم نه منشیه رو. ایس ایس.

10. به خدا من از این خاله زنک لوسا نیستما منتها مدلمه از هرکی کار به کارم داشته باشه بدم میاد.



مریض شدم. تا همین حالا که از دوازده شب گذشته مهمون داشتیم، سرسام گرفتم. یه خروار تست و درد و مرض و کوفت و زهرمارم مونده، هر غلطی میکنم ساعت مطالعه م بیشتر از 5 ساعت نمیشه و حس کند ذهن بودن بهم دست داده، رشته ریاضی "فیزیکه" و فیزیکم از همه چیم داغونتره همچنان، کتابی که قد کلیه م پولشو دادم جر خورد، الان فهمیدم امتحان شیمی داریم، صبح ساعت 5 باید پاشم، بعد از ظهر دندون پزشکی.

شب بخیر. یه کم برام دعا می کنید؟


سلام :)

1. امروز رفتم یه جایی. با تپ سی. بعد دلم میخواست تو راه به راننده تپ سی کرانچی تو کیفمو بدم خوشحال بشه :( اخه خیلی عصبانی و ناراحت بود :( بعد روم نشد با خودم گفتم اگه بهش خوراکی بدم بدتر ناراحت میشه. الان دارم غصه میخورم کاش بهش کرانچی میدادم به درک اگه داد میزد سرم :(

2. میدونم هم تو اینستا گفتم هم تل ولی یه دوست پیدا کردم یه هاپوی پشمکی :) برا اولین بار از حیوونی نترسیدم و بغلش کردم و نازش کردم. ملی هم باهام دوست شد. دلم براش تنگ میشه. دماغ دکمه ای من ^~^

3. امروز از 7 و نیم صبح پا شدم درس خوندن و اینهمه خوندم 6 ساعتم نشد :( آخرش گند میزنم میدونم :(

4. من حواسم نبود که قرار نیست برگشتنی دیگه قرار نیست پرنسس گونه با تپ سی برگردم، صندل پام بود. تاکسی گیرم نیومد و کلللللللللی پیاده اومدم کلللللللی. کل پام زخمه :|

5. داشتم برمی گشتم طبق معمول که هوش و حواس ندارم خیابونو نگاه نکردم نزدیک بود ماشین بهم بزنه. با یه صورت شرمنده وار برگشتم سمت راننده، حالت صورتشو دیدم همونجا از خنده ترکیدم و تا چند صد متر پایین تر داشتم می خندیدم :) خلاصه اگه تو خیابون امروز یه دختر دیدید که هی خم میشه پاشو میگیره و به صندل فحش میده و همزمان مث دیوونه ها می خنده اون من بودم :))

6. کلی چیز میخواستم بگم یادم رفت.

7. امروز دوستم استوری گذاشته بود. یه متن انگلیسی طولانی. ردش کردم. بعد با خودم گفتم حرف دل ادما همین نوشته هان که هیشکی نمیفهمه و نمیخونه. رفتم باز دیدم خط اخر یه happy birthday بود. با خودم گفتم تولد کیه؟ چرا تگش نکرده؟ بعد یادم اومد به فوت مامانش. گفته بود مامانم مردادیه. آتیش گرفتم. مامانش تهران دفن نیست، این چند روز نیومد مدرسه. تولد مامانش بود. رفته بود پیش مامانش بگه تولدت مبارک مرسی که نیستی.

همین دوستم که میگم هم بخاطر فوت مامانش هم بخاطر تک فرزند بودنش یه سری اخلاقا داره که من اصلا نمیتونم باهاش کنار بیام. اصلا! یه وقتایی خسته میشم واقعا از کوتاه اومدن. هی چند روز داشتم بهش فحش میدادم و استوریشو دیدم. حالم از خودم به هم خورد چقد آشغالم.

8. چقد حسای این پست متفاوت بود.

9. کراش جدیدم : چای ترش.

شبتون آروم.



1. سلام اقا. ببخشید من جواب کامنتای پستای قبلو ندادم. من از اون دسته ادمام که موقع ناراحتی مث لاکپشت میشم میرم تو لاکم :| ( نه که چند میلیون کامنت بود برا همین گفتم طرفدارا، فن پیجا نگران نشن:)))

2. میدونید چقدددد امروز گند زدم؟ سوتی دادم؟؟

اول دیروزو بگم به "طبقه بالا" گفتم "فردا" :| #مغز_خلاق

امروز هم معلوم نیست حواسم کجا بود اصن. ظرف غذامو انداختم تو سطلللل اشغااااال :|||| بعد خودم نفهمیدم فکر کردم به دوستم دادم ببره تو کلاس. رفتم بالا بهش گفتم حاجی ظرف غذام دست توعه؟ گفت نه. شاید انداختیش تو سطل اشغال :| (قشنگ روم شناخت دارن) رفتم دیدم بعلللله :| به دریا گفتم. نزدیک بود خفم کنه چون بشدت وسواسیه :)) در حد اینکه بدش میاد به لباسش دست بزنی :| بعد رفته با هفت لایه پلاستیک و جیغ جیغ ظرفمو آورده بیرون :))) زنگای دیگه دورمو بچه ها احاطه میکردن سمت سطل اشغال نرم :) 

بعد رفتیم سر کلاس. دو ساعت اقاهه داشت سوال شیشو توضیح میداد من فک میکردم پنجه یه راه هم حتی پیشنهاد دادم :) از قیافم فهمید ادم شادی هستم گفت سوال چندو میگی؟ گفتم درسته دیگه 5. قیافه ش عالی بود اون لحظه :))

و سوتی بعد کلاسور شیمیو گفتم کلاشور سیمی :) 

و اخریش اینکه دوستم پشتش بهم بود دقیقا داشتم همه این گندایی که زدمو بهش میگفتم برگشتم دیدم عه این دختره کیه من تا حالا ندیدمش اصن :| مثکه دوستم نبود :| من هم قربونم برم هر هفت تا کلمه م نه تاش فحشه بنده خدا یه جور معصومانه و مظلومانه در سکوت نگام میکرد آب شدم :))

3. یه معلم جدید اوردن برامون بعد اولین بارش بود اومده بود، مدرسه ما ام شصت تا در داره ، گفت کدوم ورودیه؟ گفتیم. بعد فامیلیشو گفت. منم چمیدونستم کیه گفتم منم آندرومدام :| بعد اومد سر کلاس دیدم عه مثکه معلمه :)))

4. گفته بودم از خونمون متنفرم؟ همه انگار بلندگو قورت دادن و همششش دعوا و داد و بیداد و عربده های مستانه دو تا داداچ! منم که قربونم برم اتاق مستقل پستقل نداریم. سه نفر تو یه اتاق :| بابا مگه خوابگاهه؟ یه ذره سکوت یه ذره آرامش. 

5. معلم حسابان جدیدمون انقذه کیوته :)) منم طبق معمول که نه چش و چال دارم نه هوش و حواس سر کلاس سرمو اوردم بالا دیدم عه شیکم آقاهه اینجا چیکا میکنه؟ :)) نتیجه: دیگه میز اول نمیشینم. #کلید_اسرار 

6. معلم شیمیمون خیلی یه استایل استریکتی داره (اوه استکریت :))) گاز رو گفت گیز. درست توی پنج دیقه اول کلاس! و من تا ثانیه اخر کلاس زیر میز ویبره میرفتم :)))))

7. میدونید دوباره کدوم مرضم برگشته؟ تند حرف زدنام. رسماً هیشکی نمی فهمه چی میگم. فقط یه سین و ز مثلا می شنون :|

8. شبتون گوگولی.

9. میخوام برم لپ گاج رو ماچ کنم بگم مرسی حاجی سفارشمو زود اوردی :)) بعد برا بانک کتاب یه چش غره مشتی برم بگم یاد بگیر عمو جون.

10. فردا 5 تا امتحان دارم و تا 6 مدرسه ام. و هنوز یه امتحانم نخوندم. زیبا نیست؟ 


دلایل مختلفی وجود داره برای غمگین بودن الانم. مثلا فیزیک و گسسته بلد نبودن. یه عالمه تستِ نزده و درسِ نخونده برا فردا. سر درد. کم خوابی. دست و پا چلفتی بازی که در آوردم. دندونپزشکی. 4 تا امتحان تو یه روز و روز قبلش تا 4:15 مدرسه بودن. نامهربونی یه دسته ادم بی مغز عوضی. اما همش یه پس گردنی می زنم به خودم میگم خاک تو اون سرت، هنوز اولشه. باید به خودم قول بدم حداقل ناراحت نباشم. ولی اخه مگه میشه؟ مث مشاورا که بهشون میگی "استرس دارم" میگن "استرس نداشته باش." چجوری وقتی ناراحتم ناراحت نباشم؟


+ کامنت بذارید ولی بابابزرگ بازی در نیارید دورم به اندازه کافی که رو مغزم راه برن هستن.


1. اوف اقا رفتم دندون پزشکی بالاخره :| صندلی رو با این بیلبیلکا داشت میداد بالا و مشغول حرف زدن با یکی شد. منم همینجور داشتم میرفتم بالا. #معراج :| دیگه خوردم به اون لامپه ، زارت صدا داد برگشت دید عه یه دختر با پرهای ریخته داره پرواز میکنه :))) خلاصه که الان دهنم کجه :))

2. یه خررررروار سوال حسابان دارم که ننوشتم. یه خرواااااار چرک نویس که باید پاک نویس و یه خرواااااار ادبیات برای خوندن. درست حدس زدید هیچکدومو انجام نمیدم :))

3. بالاخره کتابمو آوردن با پیک :| مامانمم کلی جیغ زد سر پیک موتوریه.

4. پسر عموم خیلی کوچولوعه. خودمو زدم به خواب که دیگه تو شکمم مشت نزنه :| بعد گفت عهههه مُرت! (مُرد :|) بعد زد زیر خنده :| از اونجایی هم که سابقه درخشان گوارشی منو میدونه بهم میگه میوه نخوریااا "مریس" میشی میمیری. :| کلا خیلی دوسم داره :))

5. تو دندونپزشکی دستیاره و دکتره و رئیس بخش داشتن کلی راجع به اینکه مانتوم با روپوش یه بار مصرف دندونپزشکی همرنگه صحبت میکردن. خلاصه که دیگه اون مانتو عه رو نمی پوشم. به شما هم توصیه میکنم وقتی می رید دندونپزشکی لباس سبزآبی نپوشید :) من از کفش تنتاک استفاده میکنم :)) روسریای مترو ایستگاه امام خمینی هم نخ کش میشن نخرید :))))))

6. از بزرگترین پیروزیای اخیرم اینه که عمه م کتاب تست عربیشو داد بهم و دیگه باز پول کتاب نمیدم. اخه میدونید به هرحال یه کلیه لازمه برا ادامه زندگی :|

7. مهدی تارخو میشناسید؟ منم نمیشناسم ولی میدونم اهنگ تیک تاکش خیلی قشنگه گندشو دراوردم :)

8. بدرود.


سلام :)

1. بدبخت ِ مفلوکتون روز عیدی رفته مدرسه، خسته و افسرده، داغان و پژمرده برگشته.

2. شبی 3 تست باید برا معلم شیمیمون بفرستیم. بعد من دوتا آزمون شیمیامو خب گند زدم دیگه. رفتم بهش گفتم. بعد امروز اومد سر کلاس اسما و درصدا رو تک تک خوند، بعد من داشتم سکته می کردم، به من رسید بهم گفت باهم حرف زدیم دیگه. دیگه نبینم :| منم پرام ریخته بود، داشتم تشنج میکردم گفتم باشه :||| بعد سوال داد بچه ها حل کنن دوباره اومد پیش من. زد پشتم گفت چرا انقد عقب نشستی؟ از این لبخندای پوکر طور زدم. بعد گفت دیگه این درصدارو نبینما عصبانی میشم. همچنان پوکر بودم. بعد گفت حالا چرا عکس پروفایلت این ریختیه؟ نابود شدم :||||| گفتم باشه خانوم عوض می کنم.

3. مشاوره هم 70 تا تست حسابان جریمه داد بهم + خوندن کل جزوه هندسه گسسته. کلا اولین بار بود منو می دید :| بعد گفت چرا جزو نفرات آخری؟ گفتم سه درس منفی زدم خب :| بعد هی گیر داده بود بهم جریمه انجام میدی و فلان و اینا. کلا همه امروز منو با خاک یکسان کردن :|

4. مامانم برام شلیل گذاشته بود خوراکی. ناموسا از صبح تا 1 که رسیدم خونه داشتم می خوردمش تموم نمی شد :| از بس گنده بود، لنتی با هندونه پیوندش زده بودن :|

5. مامانم هی با لبخند نگام می کنه میگه خوبی؟ منم همچنان پوکر :|

6. یه تصمیم گرفتم. نمی دونم عملی بشه یا نه. هر آدمی تو زندگیم ازم کمک خواست به قیمت جونمم بود براش انجام دادم. ولی حالم بهم میخوره تو بدترین روزای زندگیم تنهای تنهای تنهام. تیپ مزخرف شخصیتمم جوریه که بمیرمم کمک نمی خوام. 

7. مچم بهتر شد ولی هنوز خوب نشده. 

 

خادافس :)))))

 


1. بین 36 نفر 33 شدم. زیبا نیست؟ افتخار نمی کنید بهم؟

2. نمی دونم باز خودمو تو خواب به کدوم در و دیواری کوبوندم که مچم ترکیده. نمی تونم تش بدم :| با باند هم بستمش تاثیری نداشت.

3. دیگه داره حالم از کلاس زبان بهم می خوره. 

4. یه اتفاقی برای یکی از آشناهای دورمون افتاده، نمی تونم بگم اما بیشتر از هروقتی به این نتیجه رسیدم که "اصلا آدم نیستیم، کثافت دنیا رو برداشته."

5. باورتون میشه بعد از یک ماه بالاخره بعد از ظهر خوابم برد. فک کن از خواب پاشی بری کلاس زبان. از این بدبخت تر هم داریم؟

6. فقط فردا که تعطیل رسمیه و بهمون لطف کردن 12:30 تعطیلمون کردن :|| نمیرین :||

7. از کوتاهی پاراگرافا میشه نتیجه گرفت دارم غر می زنم :))) پس همینجا تمومش می کنم فکر نکنید غرغرو ام :))

8. صبحا که دارم میرم مدرسه قبلا قیافم شبیه این مردا بود که هفت ماه اجاره خونه ندادن، پول ندارن برا بچشون شیر خشک بخرن، کار هم گیرشون نمیاد. 

بعد الان دیگه اینجوری نیستم، قیافه م شبیه ایناست که چیزی برا از دست دادن ندارن و هدفشون از رد شدن از خیابون انداختن دیه گردن یه آدم دیگه ست :| 

9. دوتا دوست جدید پیدا کردم. درسته همش بهم میگن بی اعصاب ولی اینکه از بچه های اون کلاس هستن و رو اعصابم نیستن خوشحالم.

10. باورتون میشه سرما خوردم؟ مرداده . :|

11. تستای شیمیم مونده -_- فک کن بعد کلاس بعد این روز مزخرف با دماغ آویزون بیای تست شیمی بزنی :| اَی خِدا.

خادافس


1. چشمام تعطیل شده کلا! دورو نمی بینم.

2. زنگ فیزیک بحث الکتریسته بود، بار آزمون و اینا. دوستم وسط درس خیلی جدی بهم میگه سردار آزمون اسم بچشو باید بذاره بار آزمون. یعنی من یه جوری زدم زیر خنده که اصن :))))) آخه می دونید من نمی تونم دو چیزو اروم انجام بدم، 1. عطسه 2. خنده.

امروز رفتم میز آخر نشستم. لنتی کویته. یه بسته تردیلا، یه بسته بسکویت و یه بسته پفیلا خوردیم سر فیزیک :)) 

3. لنتیا شونصد میلیون پول شاسی بلند میدین خب چرا شاسی بلند قهوه ای می خرین ؟ -______-

4. دیگه طلاقمو گرفتم. از کباب کوبیده :) همه چی بین ما تموم شده، اصرارم نکنید.

5. شاید باورتون نشه ولی همه تعطیل رسمیا باید بریم مدرسه. آره می دونم پراتون.

الان هرکی بگه ما عم می ریم یا ما هم می رفتیم یا نمی رفتیم جیغ می زنما! Go away

6. این عکسو ببینید، حماسه ایه که من زنگ حسابان آفریدم. به ریشه ها دقت کنید. پرای دکارتی ریخته الان. #کنکوریتون


 -کف مترو نشستیم، اهنگ گوش دادیم، رفتیم انقلاب کتاب خریدیم، بعدم رفتیم بعد از کلی ده بیس سی چهل کردن بلیط سینما گرفتیم "نیو کاسل". ری ری همش گشنه ست :| رفتیم به اقاهه گفتیم سیب زمینی میدی؟؟ بعد ده دیقه داد :| فیلم شروع شده بود :|| ما هی داشتیم میزدیم تو سرمون، بعد اون هییییی میخندید هی میخندید خو زهرماااارررر اخوی :|

-رفته بودیم کتاب بگیریم پسره بی تربیت برگشت گفت از الان میخونید؟؟ سکوت کردیم، بله برداشت کرد و گفت از قیافه هاتون معلومه :| بی تربیت :||| انقد بهم برخورد :||

-دوستم بهم گفت "کوبیلیتا" و من نمیفهمیدم "کوبیلیتا" چی میتونه باشه. بعد از هفت بار تکرار فهمیدم منظورش "کو بلیط ها" عه :| بعد به من میگن واضح حرف نمیزنی :||

-ری ری گفت خوابم میاد، وسط خیابون زارت زدم زیر گوشش خوابش بپره :))

-فیلم مزخرف و چرت رو هم دیدیم و زدیم بیرون. رفتیم غذا خوردیم :| شونصد تا پیکسل خریدیم بعدم خسته و داغان دوباره نشستیم کف مترو و برگشتیم:))

- مردم تو خیابون انقد با ری ری خوب و مهربون حرف میزنن، از بس اعتماد به نفس داره. ازش می پرسم چرا با من اینطوریَن؟ :||| میگه بخاطر قیافته :||| خو زهرمار قیافه من چشه فقط یه کم ترس از بیرون دارم همین :| عه :| 

 

-این کدا رو هم میذارم خودم یادم بیاد شما توجه نکنید: کافه میدا. رتبه 21. خانومه که میخواست بهشتی پیاده شه. Fce. پرزنت. جای نشستنمون. به پیر به پیغمبر هیچی نمیخوایم. هندسه مهروماه. دختره و پسره تو سینما :| 


1. آخرین باری که نماز خوندم پیارسال بود! درست زمانی که احوالاتم مث الان بود. خسته و داغون، ترکیده و بی حس، لهِ له. امروزم نماز خوندم. هفت غروب که از مدرسه رسیدم، خوندم. حتی نمیدونم نماز چه زمانی. فقط خوندم و گریه کردم و ازش خواستم لجبازیو بذاره کنار و به منم نگاه کنه. 

2. حتی پفیلا هم خوب خوب نکرد حالمو، کاش حداقل فردا بیرون رفتنم حالمو خوب کنه. 

3. فردا روز زجر آوری خواهد بود برای احمقی که از مترو می ترسد ! :|

4. چقدر امروز سرد بود! با پتو درس خوندم :|


سلام :)

1. در ازمایشگاه مدرسه وا بود ، منم فضول عالمین. از بیرون دیدم یه چیز عجیبی رو میزه. جییییییییغ زدم سبااااا سبااااااا بیاااااااا سبااااا. دو تا دونه فحش هم چسبوندم تنگش چون سبا نمیومد :| بعد همینجوری عربده کشان سرمو بردم تو ازمایشگاه دیدم عه یه پسره با چشمای این شکلی o.O با پرای ریخته داره نگام می کنه. مثکه بنده خدا برای تعمیرات اومده بود. از اون خنده های شیطانی کردم بخاطر اون قیافه مضحکی که بخاطر اسکل بازیای من پیدا کرده بود، اون چیز عجیبو از رو میز برداشتم و پریدم بیرون.  دیدم دست اسکلته :|| بعد خیلی هم دراز بود.

عاشق اسکلته شدم خلاصه. قیافه خنگشو ندیدین که. صداش میکنم اِسی :)) ولی شما نگین اسی بگین همون اسکلت مخففشو نگین به هرحال باید یه فرقی بین خانومش با بقیه باشه یا نه؟ 

بعد دستِ همسرم (اسی) افتاد دست دوستم. و دوستم تصمیم گرفت که با دست کنده شده اسی بچه های کلاسو بترسونه :| وایساد پشت در، دست اسی رو جوری که دست خودش معلوم نباشه از لای در برد تو و یه صدای وحشتناک در اورد که خیر سرمون بچه ها بترسن. ولی بطرز ناباورانه ای از کلاس حدودا 40 نفره هیچکس نخندید و همه بطرز مودبانه ای نشسته بودن و پوکر طور. ما هم که نمی خواستیم معلوم شیم فقط به یه سمت کلاس دید داشتیم :| بعد دیدیم همه قیافه هاشون پشم ریخته ست :| بعد دوستم یه اشاره ریزی زد و فهمیدیم عههه مثکه یکی از معاونا تو کلاسه :)))))) و در سکوت وحشتناکی دست اسی رو و همچنین صدای مضحکی که دوستم از خودش در اورد و صد البته قیافه و لبخند گشاد احمقانه منو دیده. هیچی دیگه. من که فقط دویدم تو یه کلاس دیگه :))))

 

 

2. جاتون خالی تک تک سوالای فیزیکو با دوستم می حل کردیم و دقیقا عین هم شد درصدامون :)) کله مونو می کنن ولی خب مهم اینه که نصف آموخته های من دقیقا موقع امتحان و تبادل نظر در هینگامِ امتحان به من آموزانده میشوند :| 

 

3. امروز نزدیک مرحله گریه بودم بخاطر کلاس زبان لنتی. ولی دیگه کضم غیض کردم. شایدم کظم غیظ. حتی کزم قیز. کضم قیز و کذم غیظ هم ممکنه به هرحال :|

 

4. من هرچقدم بدبخت افسرده باشم یه غزل دارم تو زندگیم که به همه حرفام میخنده. پس خوشبختم نه؟

 

خدافس. ارزو میکنم حال دلتون خوب باشه. 


Q

با دل درد شدید تموم نشدنی بی دلیل، درصدای افتضاح، تنهایی، بی حسی، عصبانیت، قولی که نتونی بهش عمل کنی هم میشه خندید؟

+ صبحا که گوشیم زنگ می خوره، حس یه آدمی که از خواب بیدار شده رو ندارم. حس یه آدمی رو دارم که کشتنش، بعد پنج شیش ساعت عزرائیل میگه پاشو حاجی شوخی بود. 

+ فردا بعد یک ماه میخوام تا هروقت دلم بخواد بخوابم به هیچکی هم ربط نداره. درس هم بیاد بره تو کوچه.


1. به مامانم میگم شهرک غرب رصد گذاشته ساعت 7 تا 9 شب. بعد میپرسم ازش 7 که هنوز شب نیست چجوری رصد می کنن؟ 

میگه شهرک غرب شبه :|

ما هیچ ما نگاه :|

 

2. نمودار حسابانمو تو

این پست نشون دادم، و گفتم معلم حسابانمون با دیدنش ریخت دندوناش. دیروز میخواستم این نقطه ها به هم "نمی رسن" گفتم "نَمی رَسَن" . این سوتی خیلی عادیه برا من چون واقعا شغل من سوتی دادنه ولی واقعا نگران معلمه شده بودم چون نزدیک بود از خنده بمیره :|| و اصلا دلم نمیخواست تو 17 سالگی قاتل بشم :|| از اون طرف خواستم ازش یه سوال بپرسم و از اونجا که بیش فعالی دارم و موقع حرف زدن خیلی وول میخورم، اتودم خورد تو میز، زارت خورد تو صورتم، افتاد رو میز. دیگه رسما مرد از خنده :|| حاجی خب چیه ؟؟ چرا برات عادی نمیشم من؟؟

 

3. دوستم اجرا داره. بلیطش 100 تومنه :| واقعا حاضر بودم برم چون هنرشون بشدت قشنگه اما میخوایم بریم شمال و روز اجراش تهران نیستم.

 

4. کلاس زبانو پیچوندم امروز. خیلی حس خوبیه.

 

5. از ساعت 4 دارم شیمی میخونم تموم نمیشهههههههههههه :|

 

6. قراره همهههه روزایی که شهریور ماه مامانم نیستو با دوستام بریم بیرون :)) #من_یک_کنکوری_هستم :|

 

7. یه سوتی بزرگ دادم تو خونه :)))) نمی تونم بگم فقط در همین حد بدونید اگه مردم، قاتل از اعضای خونواده :))

 

8. یه روز میرم به رضا بهرام میگم چقد قشنگ میخونه.

 

9. مورد 1 این پستو خوندین؟؟ این پسره هنوز هست. همه جا هست. نمیره. منم هی جلوش سوتی میدم هی سوتی میدم :))) 

 

10. هنوز باید شیمی بخونم :|||||

 

11. دوستای جدید خوش اومدین.

 

12. دیگه دلم نمی خواد از اون پل هوایی آبیه خودمو بندازم پایین :)) وقتی من بابای به این خوبی دارم که نمی ذاره من ظرفا رو بشورم و خودش میشورشون دیگه چی بهتر از این؟ :| واقعنی هلاکشم. 

 

13. هفته دیگه جشن نامزدی فامیلمونه. مامانم میگفت نمیذارم کفش پاشنه بلند بپوشی،میفتی زمین ابرومونو میبری :| منم گفتم بابا با 165 سانت قد چرا نباید پاشنه بلند بپوشم؟ 

گفتم کلا خیلی بیش فعالم :))) داشتم دینی میخوندم، انگشت زخمم خورد لبه تیزی تخت، یه جوری که الان سیاهه :)) پاشنه بلند کنسله :)))) #آه_مادر خلاصه که و بالوالدین احسانا.

 

14. نمیدونم رکورد شماره هارو زدم یا نه. ولی خادافس :)) قبلش بگم ناهار فردام یه قورمه سبزی جذابه (که احتمالا داداشم همه گوشتاشو خورده :| )


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها